قصه ها

من حس مینویسم تا حس کنى مرا...

قصه ها

من حس مینویسم تا حس کنى مرا...

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

من ساخته ى ذهن توام و کلى دروغ بهت میگم

هرروز میبینمت اما هیچ حضورى ندارم

صداهایى که تو تنهایى میترسونتت زمزمه هاى منه

پس وقتى که شب میخواى بخوابى چشمات رو نبند

من ترسناکم اما نباید اعتراف کنى که ازم میترسى

چون از اخرین درى که تو دنیاس تورو به جهنم میبرم

با من مهربون نباش چون عاشقت میشم

و اگه عاشقت بشم شروع میکنم به جویدنه قلبت

ازم فاصله نگیر چون نمیتونى من هرجا که باشى میام

حتى وقتى زیر دوش اواز میخونى!

من ساخته ى ذهن توام پس به چیزاى خوب فکرنکن

چون نمیتونم کنار ارامش دووم بیارم

به مرگم فکر نکن چون منو تشدید میکنه

پس با این حساب اصلا فکر نکن

زمان جاى هردومونو عوض میکنه

و اونموقع  تو گوزنى هستى که راه میرى و جلیقه تن میکنى

و من شکارچى که چهاردست و پا فرار میکنه!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۳
سیاوش مسرور

در باز بود گفت میخواهم بروم 

سکوت کردم گفت دوستت دارم و رفت

در را باز گذاشتم سال ها و سال ها

از پنجره نگاه میکردم 

با معشوقه ى جدیدش ارام و زیبا راه میرفت

تمام حس هاى خوب را داشت

اما عجیب بود گاهى به پنجره نگاه میکرد و اشک میریخت

مدت ها بعد در کنج خانه خیره به پنجره بودم

که از در داخل شد نگاهش همان بود 

گریه کنان بغلم کرد عطر جدیدش بوى مردانه اى داشت یا شاید...

نگاهم کرد و گفت بدون تو سخت دلگیرم و هرشب در کنار کسى جز تو میمیرم

عاشقانه نگاهش کردم خوشحالیم را سرکوب کردم و ارام گفتم

عشق من عاشق هاى واقعى در سمفونى تنهایى میمیرند...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۰
سیاوش مسرور

وقتى حافظه ام در حال پاک شدن از تو بود درست تو لحظه ى فراموشى همه چیز رو متوقف کردم 

و از ان روز به بعد دوباره همه ى خاطرات را زنده میکنم چون مطمئن بودم میشه یه نفر رو از تو ذهنت پاک کنى

اما بیرون انداختنش از تو قلبت یه داستان دیگه س...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۰
سیاوش مسرور
همون حس همون اتفاق همون روزاى پارسال
یادته که قصه ها مارو به هم رسوند
یادته که گفتم امشب با من باش....
یک سال گذشت همه ى دنیا عوض شده
اما من هنوز عاشقانه برات از نبودنت مینویسم
که چه قدر سخته و سخت تر میشه
اما هنوز مطمئنم توهم هستى 
چون وقتى به ماه نگاه میکنم 
چشماى قشنگت رو میبینم
عشق من تموم میشه این فاصله
تو هرکجا که باشى 
من خودم رو به تو میرسونم
براى عشقى که به تو دارم همه چیز ممکن میشه
براى حست که تو مشتمه
همه چیز رو از سر راه برمیدارم
هر چه قدر دور شى 
من یه راهى براى رسیدن بهت پیدا میکنم
و وقتى پیش خودم صدات کنم
میدونم که تو صدامو میشنوى
هنوز جایى هست که جفتمون باهم تنها باشیم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۸
سیاوش مسرور

کاش بیاى و بهم بگى گریه نکن عزیزم 

مثل روزاى قبل مثل همه  روزاى خوب

میدونم که باز همدیگرو میبینیم 

میدونم که تا همیشه خونه ى اول تو منم

منتظرم تا اون روز و امیدوارم یادت نره که باید برگردى

هر چه قدر طول بکشه اگه بدونم برمیگردى منتظر میمونم

تو مثل خونى هستى که تو رگ هاى من جریان داره

نمیتونم از خودم فرار کنم 

اما اگه تو باشى تا هرکجا حاضرم از اینى که هستم فرار کنم

ما قبلا هم اینجا بودیم درست تو همین نقطه و همین قدر دور

اما بار اوله که براى خواستنت تمام سلول هاى بدنم اسمتو صدا میزنن

من منتظر میمونم تا تو بیاى و باهم از همه دور بشیم حتى خودمون

یادت باشه که همه چى درست میشه

و میتونیم دوباره کنار هم ماه رو نگاه کنیم

بیا من اماده م براى کنار تو بودن...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۵
سیاوش مسرور