کشیدن نفس هاى تو اخر منو به سرما داد
من خوشبخترین مرد دنیام که سرما رو از تو خوردم
چه لذتى داره ویروس تو تو بدن من زندگى کنه
هرچى میخواد باشه اما اگه از تو باشه
خوش اومده توى وجود من هرجا خواست زندگى کنه
فقط باشى ببینم کسى جلو چشامو نگیره
یه وقت چشام ضعیف نشه یه وقت دور نشى
اونوقت قول میدم تو زمستونا انقدر بهت بچسبم
که باز با هر سرفه کردنم ذوق بکنم و دلم بلرزه
این عاشق دیوونه سرماى تو خورده
انقدر دوست داره که حالا حالاها نمیخواد خوب شه
میخواد با سرماى تو حرف بزنه غذا بخوره بخوابه
بیدار شه میخواد... میخوامممم با سرماى تو زندگى کنم
دیوونه ترین عاشقم دیوونه ترم میشم
که عشق تو دیوونگى میخواد!
وقتى اسمتو میارم دلم میلرزه
دیگه چرا باید طاقت اذیت شدنتو داشته باشم
عاشق پاى قولش وایمیسته و من عاشقم
قسم به عشقمون قسم به خاطرات خوبمون
قسم به پاک بودن تو قسم به راست گفتن من
قسم به چشماى سیاهت قسم به دیوونگى من
قسم به روزاى سختى که گذشت
قسم به روزاى خوب اینده
قسم به امروز که تورو دیدم
قسم به همین لحظه
که قول مردونه دادم!
بغض بغض بغض
زمان بگذره و یه گوشه مچاله شم و زار بزنم
خفم کرد هجوم سرد خاطرات
خفم کرد بوى موهات وقتى باد به صورت من میزد
خفم کرد دستى که از من کشیدى
خفم کرد صحبتاى یواشکیت
خفم کرد خفم کرد خفم کرد
این دنیاى لعنتى خفم کرد
وقتى ادامستو که به تخت چسبونده بودم پیدا کردم
گلوم میسوزه حجمه وجودت انقدر سنگینه که وقتى
قورت میدم خفم میکنه
فکر ندیدنت نخواستنت نبودنت تموم شدنت
خفم میکنه اما نمیفهمم پس چرا نمیمیرم
این همه دست روى گردنم
کدوم اتفاق بد
قراره جونمو بگیره؟
دستمو گرفتى و از باتلاق غم و اندوهى که توش داشتم غرق میشدم منو کشیدى بیرون
امروز چه سروصدایى به پا کرده اند شونه هام وقتى تو رو کولم پریدى
تمام ترسم از اینه که خواب دیدم ببین که چه قدر این اتفاق برایم محال بود
یعنى بیدارم؟ یا خدا داره باهام شوخى میکنه؟
امروز پیش تو کنار تو بعد مدت ها شدم خودم من دوباره برگشت و چه قدر غریب بود
این اتفاق خوب اهاى فروردین تا الانش که بد زدى تو حالم اما فقط تا الان
١٥فروردین ١٣٩٥ از اون روزها شدى که باید همه جا بنویسمت
شدى روز شانسم شدى روز خوشحالیم و امروز یه نفر شد همه ى زندگیم
خودم و تو انگشتت انداختم نگهم دارم تو دستت نگهم دار تا امروز و جهانى کنم
امروز زندگى کردم تو بهم جون دادى خالق تمامیه احساس من..