قصه ها

من حس مینویسم تا حس کنى مرا...

قصه ها

من حس مینویسم تا حس کنى مرا...

۱۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

دلم تو را فریاد میزند و افسوس که لال است این  تَنِ بى جون در مقابلت 

تو حدیث دل من شده اى و زبانى براى خواندنت نیست و باز افسوس ها و افسوس

تنها خیالت مرهمى براى منه دل بریده از سروین هاست تنها نامت بر زبانم

که بى جواب میماند تنها این دلتنگیه نا تموم که شوقى در دلم ایجاد کرده

و تنها این پسر بچه اى که در وجودم متولد شده است و ترس و استرس کودکى را هدیه داده

مبادا گوش هایت تیز باشد و زمزمه هاى مرا بشنوى

مبادا ذهن مرا بخوانى مبادا نامت از دهنم بیرون برود و رسوا شوم و مبادا و مباداها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۰
سیاوش مسرور

All I want is

And all I need is

To find somebody

I’ll find somebody like you


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۷
سیاوش مسرور
سیاهیا دیگه عادت میشه یه چیزاى سفید گرد تو دستم جا مونده از خودم میپرسم منو حس میکنى؟
نــــــ این جنازه تو نیستى که نفس میکشه این یه خوابِ سنگین و الودس از جنس دیازپام!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۳
سیاوش مسرور
میترسم اینبار که خودش برگرده 
من خواب بمونم و ساعتى توى
دلم زنگ نزنه...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۶
سیاوش مسرور